زندگی به وقتِ شهریور

ساخت وبلاگ

زندگی به وقتِ شهریور

چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۴/۰۷ ۱۰:۱۴ ق.ظ

باز خواب موندی؟ آره. چرا روزایِ آخر آدم انقدر خسته و خواب آلوده؟ صبحش البته ! ساعت از 6عصر که میگذره تازه چشام باز میشه میفهمم چی دارم میخونم ((: تصمیم گرفتیم (ینی تصمیم گرفت، به من خبرداد :| ) که این یه هفته تا کنکورو بهم اس ندیم، همو هم که نمیبینیم فعلا! ینی کلا بی خبری و دلتنگی و زنده موندن فقط به امیدِ شهریور:)))) دیروز یکم حالم بد بود و پدرجان کلی بام صحبت کرد. "تو خودتو قبول شده فرض کن، فک کن این کنکورم یه آزمون الکیه که بدی ندی فرقی نداره، چون تو اسمت رفته تو لیستِ دانشچو هایِ معماریِ دانشگاه تهران ورودی 96((((: خیلی حالم بهتر شد با حرفاش. مرسی هستی. :) دلتنگِ خیلیا م ! و این خیلیا خیلی زیاد تر از خیلی اَن که بخوام نام ببرم ولی مهمتریناشون عبارتند از مهدیه (جفتشون) مهسا امیر نسرین الیاس و خب یه سری ها رو هم نمیشه نام برد .. حتی نمیشه دلتنگشون شد:) حتی دیگه فکر کردن بهشون هم ممنوع شده.. از طرفِ کی؟ نمیدونم. حال و هوایِ این روزام اصلا ً شبیه حال و هوایِ پارسال این روزام نیست... کاش ساعتِ برنارد واقعی بود، برمیگشتی یه چیزایی رو درست میکردی، یه پُل هایی رو پشت سرت خراب نمیکردی... نمیدونم:)

یکشنبه آخرین جلسمون با انرژی مثبت جان بود و وقت نشد بهش بگم این یه سال هم مشاورم بودی، هم بهترین دوستم، هم گاهی بابام، هم سنگِ صبورم، شاید اگه امسال تو نبودی من جرئتِ فکر کردن به تهرانم نمیداشتم. چه برسه به اینکه 8 روز مونده به کنکورم صریحاً اعلام کنم که قبول شدم :)))))) اصلاً تمومه (((:

هرکی داره میخونه، لطفا واسه من و همه ی کنکوریا دعا کنه به هدفمون برسیم. این آخرین پستِ منه قبلِ کنکور، احتمالاً :)

امیدوارم همه چی عالی تر از اونی که فکرشو میکنم پیش بره.

و من الله توفیق :)

شی.کَر

زندگی به وقتِ شهریور...
ما را در سایت زندگی به وقتِ شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekmanminevisad بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 12:54