-عنوان ندارد-

ساخت وبلاگ
واقعا حوصله ندارم. واقعا دلم نمیخواد کسی بهم کمک کنه یا دلش برام بسوزه. چون من با مشکلاتم دارم کنار میامو نیازی ندارم مث 4 ساله ها بام رفتار شه. مسافرت رفتنم حالمو بهتر کرد -از گرمای طاقت فرسای کیش که بگذریم- ولی بعدش داستانا شروع شد. از یه دعوای سخت برمیگردم. رو کردم بش گفتم دیگه واسه من هیچ کاری نمیخواد بکنی! فک کن من دیگه وجود ندارم! 

وقتی به عمق ماجرا فک میکنم میبینم چقد وجود ِ ما توی این جهان پوچه و من اگه تموم آدمای روی کره ی زمینو هم باهم همزمان بغل کنم بازم هیچ جای این جهان دیده نمیشیمو فوقش میشیم یه تراکم جزئی روی سطح کره ی زمین !چقدر ناراحت کردن ها و دعوا ها بی اهمیته چقدر پول بی اهمیته چقدر گاهی ما آدما الکی خودمونو سختی میدیمو واقعا این چندسال زندگی کردن روی کره ی زمین ارزش لذت نبردن ازشو نداره! تا وقت داریم باید خوبی کنیمو همو بغل کنیمو ساده بگیریم همه چیو! ولی گاهی همین زندگیِ به ظاهر ساده خیلی پیچیده میشه. 

ترم داره شروع میشه تقریبا یه هفته ی دیگه و خب من خوشجال ترین دختر کره ی زمینم! (؟) در همین حر که 1 نصفه شب بعد از اون داستاناااا اومدم اتاقمو تمیز کردمو وبلاگمو آپدیت میکنمو میخوام آهنگ دانلود کنمو فیلم ببینم :)) باید ساده بگیریمو لذت ببریم دیگه، مگه نه؟!

زندگی به وقتِ شهریور...
ما را در سایت زندگی به وقتِ شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekmanminevisad بازدید : 114 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 11:52