فکرشم نمیکردم!

ساخت وبلاگ
روزا روزای خوبیه. دیشب بعد تولد جمع شدیم رو پشت بوم ُ سوسیس و قارچُ سیب زمینی سرخ کردیم و تا نصف شب پانتومیمو جرات حقیقت بازی کردیم. حسم داره به بابا بهتر میشه، کلا این روزا تمرکزمو از روی خودم برداشتم و سعی میکنم به جاش خودمو بذارم جای بقیه و اونا رو درک کنم، مشکلاتشونو حالشونو نگرانیاشونو. پلی لیست جدیدمو راه انداختمو باز حسِ "متعلق بودن به یه جایی دارم.

گوگوش گوش میدمُ لذت میبرم از زندگیِ قشنگم :) _من همونم که یه روز میخواستم دریا بشم، میخواستم بزرگترین دریای دنیا بشم_ ...

پی.نوشت1 :دیروز ظهر بم زنگ زد. خوبی؟ همه چی خوبه؟ قرصاتو به موقع میخوری؟ یادداشت کن یادت نره کِی باید بخوریشون. چه خبر؟ میای عروسی؟ ... خوشحالم خوشحالیم خوشحالش میکنه چون با این حساب الان باید خوشحال باشه :*

پی.نوشت2 : کامنتارو میخونم. و کلی خوشحال میشم

زندگی به وقتِ شهریور...
ما را در سایت زندگی به وقتِ شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekmanminevisad بازدید : 128 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 11:52