شیشه ی شربت آبلبمو رو گذاشتم کنار دستم هی یه قورت میخورم ازش تا تلف نشم تو این گرما :) بی صبرانه منتظر پاییزِ سردِ نمناکِ غمگینِ خوشگلِ خودمم، و پادشاه فصلا ، زمستونِ جذاب.
کاش ترم زودتر شروع شه. انگیزم برگشته و میدونم قراره یه حرکت اساسی بزنم. کاش برم همین روزا کتاب بخرم.
پی.نوشت یک: وسط این حال بدیا ؛ بودن یکی که بخندونم و هوامو داشته باشه خیلی قشنگ بود. :*
پی نوشت دو: کامنت های خوشگلی واسم اومده بود و با اینکه حالم خوبه الان، ولی حالم بهتر شد :) از اینکه توی دنیا خوبی هنوز وجود داره فقط اینکه چرا هیچکس اسم نمیذاره :)) ترجیحم اینه بدونم کیا توی حال بدم دارن کمکم میکنن.
پی نوشت آخر : ای کسی که بحث دو دقیقه نوشتن رو توضیح داده بودی ؛ هرچی فکر کردم دیدم چیزی نیست که بخوام بنویسم یا بکشم ولی دفعه بعد که حالم بد شه قطعا این کار رو میکنم و همینجا آپلود میکنم عکسو.
زندگی به وقتِ شهریور...
برچسب : نویسنده : yekmanminevisad بازدید : 118