hotplay

ساخت وبلاگ
اوضاع یکم بهبود پیدا کرده. رفتم آرایشگاه و موهامو سروسامون دادم،بعدش کارم کشیده شد به رنگ:) کاریو کردم که همیشه میخواستم. مشکی کردم موهامو، با هایلایتای قرمز. راضیم :) پیشنهادِ تدریسو قبول کردمو دیروز رفتم شاگردمو دیدم، فرشته. مستر انرژی مثبت هم وسط شلوغیای کاریش توجهش بهم کم نشده بود، تو نگاه اول همزمان به موهام که دیگه قهوه ای روشن نبودن نگا کرد و پرسید "حالت بهتره؟" و بلافاصله اضافه کرد "تو چرا انقدر قیافت تغییر میکنه؟" D: 

شیشه ی شربت آبلبمو رو گذاشتم کنار دستم هی یه قورت میخورم ازش تا تلف نشم تو این گرما :) بی صبرانه منتظر پاییزِ سردِ نمناکِ غمگینِ خوشگلِ خودمم، و پادشاه فصلا ، زمستونِ جذاب.

کاش ترم زودتر شروع شه. انگیزم برگشته و میدونم قراره یه حرکت اساسی بزنم. کاش برم همین روزا کتاب بخرم.

پی.نوشت یک: وسط این حال بدیا ؛ بودن یکی که بخندونم و هوامو داشته باشه خیلی قشنگ بود. :*

پی نوشت دو:  کامنت های خوشگلی واسم اومده بود و با اینکه حالم خوبه الان، ولی حالم بهتر شد :) از اینکه توی دنیا خوبی هنوز وجود داره فقط اینکه چرا هیچکس اسم نمیذاره :)) ترجیحم اینه بدونم کیا توی حال بدم دارن کمکم میکنن.

پی نوشت آخر : ای کسی که بحث دو دقیقه نوشتن رو توضیح داده بودی ؛ هرچی فکر کردم دیدم چیزی نیست که بخوام بنویسم یا بکشم ولی دفعه بعد که حالم بد شه قطعا این کار رو میکنم و همینجا آپلود میکنم عکسو. 

 

زندگی به وقتِ شهریور...
ما را در سایت زندگی به وقتِ شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekmanminevisad بازدید : 118 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 11:52