گاف/ یِ/ جیم

 ...که یه روز انقدر غرقِ فکرام شم، از ایستگاهم رد شه و من همچنان سر تکیه به شیشه و دست زیرِ چونه، دنبالِ علتِش باشم که چرا ؟ چجوری ؟ اصلا چیشد که این شد ... ؟

+مرگ، زندگی ، همش دستِ خداست، قبول! ولی گاهی آدماش میتونن یه کارایی بکنن که مرگ ُ قبل اینکه خدا بخواد تجربه کنی.

+تلخ ترین حرفی که توی این یک سالِ گذشته شنیدم، "شیرین حالم بهم میخوره از تموم شدنایِ کِش دار! خدارو شکر کن ماجرایِ تو یهو تموم شد! یهو همه چیت رفت و میدونی که دیگه برگشتی نیست! دیگه هیچ کاری کمکی نمیکنه برگردی به اوضاعی که داشتی.." سرش پایین بود داشت اینارو بم میگفت ، فکر میکرد حالمو بهتر میکنه روبه رو شدن با واقعیتی که خودم 10 ماهه دارم ازش فرار میکنم، سرشو آورد بالا چشامو دید، به کُل پشیمون شد از حرفاش ... آره خب ! گاهی فرار کردن خیلی راهِ بهتریه. همه که قرار نیست با همه ی واقعیاتِ زندگیشون روبه رو شن..  :)